امروز پنج شنبه , 24 آبان 1403
پاسخگویی شبانه روز (حتی ایام تعطیل)
دانلود تحقیق درمورد انواع عقل در مثنوي از نظر مولانا جلالالدين محمد بلخي
با دانلود تحقیق در مورد انواع عقل در مثنوي از نظر مولانا جلالالدين محمد بلخي در خدمت شما عزیزان هستیم.این تحقیق انواع عقل در مثنوي از نظر مولانا جلالالدين محمد بلخي را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود تحقیق انواع عقل در مثنوي از نظر مولانا جلالالدين محمد بلخي ادامه مطالب را بخوانید.
نام فایل:تحقیق در مورد انواع عقل در مثنوي از نظر مولانا جلالالدين محمد بلخي
فرمت فایل:word و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل:13 صفحه
قسمتی از فایل:
جوري ادنان وش (كارشناس ارشد زبان ادبيات فارسي، مدرس دانشگاه جامع علمي كاربردي) چکيده در مثنوي، مولانا دو نگاه کاملاً متفاوت به عقل دارد. در مواضعي آن را مي ستايد و صفت اوليائش مي شمارد و در مواضعي ديگر آن را نکوهش کرده و مردم را به دوري جستن از آن دعوت مي کند. در اين مقاله اين دو نوع متفاوت عقل مورد بحث قرار مي گيرد و اين که مولانا براي هر يک چه توصيفاتي قائل شده است بررسي مي شود. واژه هاي کليدي: عقل، عقل کلي، عقل جزئي، عقل ممدوح، عقل مذموم مقدمه: عقل قوه اي است که از ديرباز در شناخت و درک ماهيت آن کوشش شده است.
فلاسفه و عرفا دو گروهي هستند که بيشترين سخنان و تعاريف را از عقل و ماهيت و کارکرد آن ارائه داده اند در اين مقاله با ارائه تعاريفي از عقل، به بررسي ديدگاه هاي مولانا جلال الدين در اين باب پرداخته مي شود. با توجه به اين نکته که برخلاف آنچه عامه مي پندارند عرفا به طور مطلق مخالف عقل و عقلانيت نيستند و تنها عقل را در مواردي که قصد شناخت امور ماوراء طبيعت و پي بردن به ذات اقدس الهي را دارد ناقص و نارسا شمرده و آن را نکوهش کرده اند مولوي نيز که يکي از بزرگترين عرفاي اسلامي مي باشد، به اين موضوع يعني تواناييها و عدم تواناييهاي عقل در جاي جاي مثنوي اشاره کرده است و مرز بين عقل ممدوح و ايماني و عقل مذموم و دنيوي را مشخص کرده است. معناي لغوي و اصطلاحي عقل واژه عقل معادل انگليسي كلمات reason , visdom , intellect , mind مي باشد و در فرهنگ واژگان فارسي با واژگان خرد، استدلال، علم ... برابر است. "در خلاصه السُّلوك اهل علم گويند: عقل جوهري نوراني است كه خداوند آن را در مغز آفريده است و نورش را در قلب قرار داده و اهل لسان گويند: عقل چيزي است كه صاحبش را از ملامت دنيا و پشيماني عقبي نجات دهد." به همين دليل برخي آن را مشتق از عقال به معناي زانو بند و افسار شتر گرفته اند ، زيرا عاقلان را از كجروي و انحراف باز مي دارد. مطابق نظريه حكماي مشاء اولين صادر از خداوند عقل است" اول ما خلق الله العقل" غزالي نيز در احياء علوم الدين حديثي را روايت مي كند كه در ابتداي آن به اوليت خلقت عقل و نيز عجز عقل از شناخت حق تعالي بدون ياري خود او اشاره شده است. " در فلسفه عقل اول و عقل كل جبرئيل عليه السلام را گويند و در فرهنگ است كه عرش را نامند و نيز اصل و حقيقت انسان را گويند از آنكه فيض و واسطه ظهور نفس كل است و آنرا به چهار نام ناميده اند: يكي عقل، دوم قلم اول، سوم روح اعظم، چهارم ام الکتاب و از روي حقيقت، آدم صورت عقل كل است و حوا صورت نفس كل. " عقل گرايي در اسلام " يكي از بزرگترين حقوق اسلام بر بشر تعيين حدود عقل است، هيچ ديني به اندازه اسلام مقام عقل را بالا نبرده و از آن تجليل ننموده است در اين آيين، ارزش هيچ عملي به پاي تعقل و تفكر نمي رسد، پيغمبر اسلام يك ساعت تفكر را برتر از هفتاد سال عبادت دانسته اند، ولي همين تفكر و تعقل اگر در ذات پرودگار باشد حرام و گناه است، نه تنها در ذات بلكه در صفات و اسماء خداوند نيز كميت انديشه لنگ است." " عقل گرايي در اسلام با بحث قضا و قدر آغاز شد. " " تعاليم مكرر و بدون شبهه قرآن درباره دو نوع وحي- قدرت خداوند كه در آفرينش ديده مي شود و اراده خدا همانطور که به پيامبرانش وحي شده است- مدتها پيش از پيدايش مباحث کلامي، راهي عقلي به حقايق مذهبي گشود. در واقع در مورد بعضي از مسائل خاص كه در زمان پيغمبر اسلام، مورد بحث بودند و مخصوصاً تعاليم مربوط به رستاخيز، قرآن خود شيوه استدلال را تعيين كرد. " جايگاه عقل در فلسفه عقل براي توجيه خود به فلسفه و علوم يوناني گذشتگان نياز داشت. فلسفه نيز براي مورد قبول واقع شدن به عقل و عقلا نيت محتاج بود به همين دليل در طول تاريخ فلاسفه به تفسير و توضيح عقل پرداختند و سعي بسيار كردند تا هر حقيقتي را با سلاحي مجهز به عقل و استدلال كشف نمايند. از يونان قديم كه مهد بروز و ظهور فلسفه و كانون عقل گرايي قديم بود، فيلسوفان بيشماري به پا خواستند و پرچم عقل گرايي را به اهتزاز در آوردند، از جمله آنان افلاطون، فيلسوف بزرگ و نامي بود كه پايه گذار مكتب فلسفي صرف شد و هر حقيقتي را حتي حقيقت عالم مثل را با عقل جستجو مي كرد، "در نظر افلاطون کلمه "ماوراي عقل" وجود نداشت چون عقل با واقعيت نهايي يکي باشد چگونه چيزي مي تواند وراي آن باشد؟ ارسطو نيز كه شاگرد دبستان عقل افلاطون بود، ايماني بي برهان عقلي داشت به اينكه عقل بشري مي تواند به معرفت دست يابد و معرفت در نظر او جستجو از حقيقت كائن است و اطلاع يافتن از او." " ارسطو در كتاب " اخلاق نيكو ماخس" عقل را جنبه الهي وجود انساني مي شمارد و در كتاب " نفس" عقل را چيزي كه جنبه الهي بيشتري دارد مي داند و به هر صورت عقل فعال را او عقلي الهي كه از هر جهت خارج از وجود فردي انساني است مي شمارد